+ حسابدارم نصیحتی به من کرد.


او گفت : "با جرات به چشم های من نگاه کن، تو مبتلا به ساده لوحی شده ای و در وضغیت بدی قرار داری. صدها بار این اتفاق را دیده ام. تو پولهایت را مثل یک احمق مست خرج کردی و حتی نمی دانی چگونه آن را حساب کنی. این یک حماقت بزرگ است. حالا که در چاه افتاده ای مجبوری پول بیشتری بدست آوری که بدهی مالیات قبلی را هم بتوانی پرداخت کنی. اگر به همین روش ادامه دهی به غیر از خودت حتی برای کیف پولت هم باید قبر بکنی."


فورا متوجه پیام او شدم.

حسابدارم این روش را جلوی پای من گذاشت : "دفترچه یادداشت کوچکی در جیب پشت خود داشته باش و هر سنتی را که خرج می کنی به مدت سی روز یادداشت کن. چه هزار دلار بابت خرید کت و شلوار باشد و چه پنجاه سنت برای پنچرگیری لاستیک ها ماشین. همه اینها باید در دفتر یادداشت شود."


این کار، خردمندی با ثباتی را برای بسیاری از گزینه های ناآگاهانه ای که باعث می شد پول به راحتی از جیبم خارج شود، پدید آورد. از آنجایی که مجبور بودم همه چیز را ثبت کنم، صرفا به خاطر اینکه نمی خواستم دفترچه یادداشت را در آورم و در آن چیزی بنویسم، از خریدن بعضی چیزها امتناع می کردم. ثبت مداوم خرج کردن پول به مدت سی روز، اطلاعات جدیدی به من داد تا بتوانم مجموعه ای از گزینه های جدید و همچنین نظم پول خرج کردن را بیاموزم. این ترکیب آگاهی و رفتارهای مثبت، من را بیشتر طرفدار پول کرد تا بتوانم مبلغ بیشتری را برای دوران بازنشستگی کنار بگذارم. در جایی که می توانستم پولم را تلف کنم آن را پس انداز می کردم و در کنارش لذت بهره بردن از آن را هم تجربه می نمودم. کار من همچون بازی با پول بود. این تمرین کردن پیگیری هزینه ها، چگونگی ارتباط بین من و پول را تغییر داد. این روش خیلی خوب به کارم آمد و در واقع من از این روش برای تغییر دادن بسیاری از رفتارهای خود استفاده کردم. پیگیر بودن و دنبال کردن آنچه انجام می دادم، گذر من به سوی مدلی دگرگون، از تمام چیزهایی بود که من را به عقب می بردند و موانع سر راهم  می شدند. سالهاست آنچه می خورم و می نوشم،میزان ورزش کردن، زمان فراگیری مهارت ها و حتی تلفن های فروش را پیگیر هستم، مهمترین پیامد این روش برای من بهبود بخشیدن رابطه ام با خانواده، دوستان و همسرم بود. نتایج این پیگیری ها برای من کمتر از آن زنگ اخطار بیدری حساب و کتاب مالی نیست.


#کتاب اثر مرکب